هرمز علیپور در روایت بیش از نیم قرن شاعری خود و چگونگی رسیدن به موج ناب و گذر از آن، از منوچهر آتشی، احمد شاملو، رضا براهنی، یدالله رویایی، محمد حقوقی و دیگران میگوید.
به گزارش ایسنا، زاده چهارم اسفندماه ۱۳۲۵ در ایذه است و سالهای عمرش را با تدریس، شعر و هنر سپری کرده است. «نیمرخ آهو»، «به کوچه زنبق»، «به گرمسیر» و چند مجموعه شعر دیگر از آثار هرمز علیپور است؛ شاعری که امروز هفتادوسومین سالروز تولدش است، یکی از پنج شاعری که «موج ناب» با نام آنها شناخته میشود.
هرمز علیپور از اینکه چگونه کمحوصلگی منجر به رفتنش به سمت شعر شد، از روی آوردنش به شعر ناب، آمدن به تهران، رفتن سراغ احمد شاملو و دیگر شاعران عصر خود، خسته شدن از شعر ناب و نقش منوچهر آتشی در مطرح شدنش، از توقع داشتن از شاعران برای اینکه ی باشند و . میگوید.
متن گفتوگوی ایسنا با این شاعر را در ادامه میخوانید.
کمحوصلگی باعث شد شعر را ترجیح دهم
چه باعث این شد که از داستاننویسی به سمت شعر رفتید و دیگر داستان را ادامه ندادید؟
اگر هزار سال عمر کنم، عادت دارم که همیشه با صدای بلند فکر کنم. من در یک خانواده پرجمعیت بزرگ شدم که هشت فرزند بودیم و از همان دوران دبستان در خودم تفاوتها و ناهمگونیهایی را نسبت به خواهرها و برادرهایم احساس میکردم. روحیهای پرسشگر و عطش دانستن زیادی داشتم. درسم بد نبود اما هیچکس فکر نمیکرد یک دانشآموز ابتدایی یا راهنمایی آنقدر نسبت به مسائل کنجکاو باشد که راجعبه تبعیض طبقاتی، فقر و. مطلب بنویسد. من از همان زمان شروع به نوشتن کردم، کمی هم استعداد نقاشی داشتم.
با وجود اینکه در سن کم داستانهایم در مجلات روشنفکری مثل «فردوسی»، «تماشا» و . چاپ میشد، در ۲۰سالگی حس کردم که برای شاعری آمادگی بیشتری دارم، علتش هم این بود که خیلی آدم عجولی بودم و دوست داشتم زودتر به نتیجه برسم.
یعنی شعر زودتر به نتیجه میرسید؟
من از این بابت شعر را ترجیح دادم. یادم هست چند غزلداستان از من در مجله «تماشا» چاپ شد. یکی از آنها را ۱۴ بار نوشتم و پاره کردم تا در نهایت یک صفحه با نثری رئالیسم و شاعرانه شد. ولی از ۱۳ - ۱۴سالگی شروع به نوشتن کردم و یادم هست کتاب کوچکی از «خسرو و شیرین» نظامی خوانده بودم، دیدم من هم میتوانم آنطور حرف بزنم و شروع به همانند آن گفتن کردم، بدون اینکه وزن یا اصول شاعری را بشناسم، فقط به شکل سماعی متوجه شدم که من هم میتوانم مثل نظامی بگویم.
در آغاز به سراغ شعر کلاسیک رفتم، از دوبیتی تا غزل و قصیده حتی ترکیببند و ترجیعبند و. . همیشه فکر میکردم یک شاعر باید بر همه چیز اشراف داشته باشد، برای همین از همان ۱۳ - ۱۴سالگی شروع به مطالعه کردم. کلاس هشتم بودم، و اولین کتابی که خواندم «سلام بر غم» فرانسواز ساگان بود، بعد آن هم «تنگسیر» صادق چوبک را خواندم.
به این علت شعر را دنبال کردم که به خلقیاتم نزدیکتر بود و به نظرم هنری است که ابزار کمکی نمیخواهد؛ مثلا نقاشی وسیله و داستان حوصله میخواست و من آن حوصله را در خودم نمیدیدم. خیلی هم جاهطلب بودم، یعنی با وجود اینکه از داستان سالها است فاصله گرفتهام اما ذائقهام کمتر نسبت به داستان ایران مجاب میشد و یک کتاب نازک و لاغر پدرو پارامو را ترجیح میدادم، به این خاطر دیگر شروع به شعر گفتن کردم و اولین شعرم در ۲۰سالگی در مجله «فردوسی» چاپ شد. غزلی هم داشتم که در مجله شرکت نفت به نام «آینه» چاپ شد. آن زمان شهر ما کوچک بود و وقتی کسی شعری در مجله «فردوسی» چاپ میکرد، به مرد شهیر تکخیابان شهرشان تبدیل میشد. در نهایت خلقیاتم و کمحوصلگیام باعث شد شعر را ترجیح دهم.
دوست داشتم شعری بگویم که خواست خودم باشد
براهنی، رویایی و شاملو همدیگر را متهم میکردند
تابلو کاشی طرح وان یکاد نقش برجسته مدل 2550